سامسام، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات کودکی سام

بازی با ظروف

خدا رو شکر که ظروف آشپزخونه اینقدر برای سام جذاب و سرگرم کننده است وگرنه نمی دونستم چه جوری میشه این بچه رو مدتی سرکار گذاشت و به کارهای خودم برسم .
26 تير 1392

عجیب و غریب

امروز سام برعکس همیشه که ساعت 8 بیدار میشد، ساعت 10 بیدار شد. اونم چه بیدار شدنی!!!! سرحالِ سرحال. شاد و پرانرژی که خودم تعجب کرده بودم (ماشااله به پسر) . تازه اصلاً هم به اینکه دست و صورتش رو بشورم اعتراض نکرد. حتی به حوله ای که میکشیدم به صورتش هم اعتراض نداشت. خدا رو شکر خدا رو شکر خدا رو شکر.   ...
24 تير 1392

حمام سام

سام از حمام کردن می ترسه اصلا دوست نداره بره تو حمام. من هم فکر کردم برای اینکه با آب تنی آشنا بشه به جای اینکه سام رو ببرم تو حمام وان رو براش بیارم تو اتاق بعد از گذشت چند روز از نقشه مامان... حالا حاضر شده تو حمام آب تنی کنه ...
23 تير 1392

بداخلاق

دیروز سام غیرقابل تحمل شده بود. به هر چیزی دست می زد. هرچیزی میدید می خواست . بهونه همه چیز و می گرفت. من و باباش هم گیج شده بودیم که چیکار کنیم تا یه کم آروم بگیره . شانس هم نداشت هر دقیقه یا سرش می خورد به کمد یا دستش یه جا گیر می کرد. کم خودش گریه می کرد این حوادث طبیعی هم بدتر و بیشتر سرش می اومد . ...
23 تير 1392

شب کنسرت

من و بابا قرار گذاشتیم تا موقعی که سام عزیزمون کوچولوئه نوبتی به تفریح و برنامه های بیرونمون بریم. دیشب هم نوبت مامان بود که به کنسرت شهرام ناظری بره. کنسرت قبلی بابا رفته بود. مامان ولی خیلی نگران بود که سام، بابا رو اذیت کنه، چیزی نخوره، و بابا نتونه گل پسر رو بخوابونه!! ولی خدا رو شکر هم خوب شیرت رو خورده بودی هم خوب خوابیده بودی. خوشبختانه خیلی بهت خوش گذشته بود چون ساعت یک بیدار شدی و بابایی دوباره تا ساعت دو با گل پسر بازی کرد بعدش هم با کلی سر و صدای من هر دو خوابیدید. انشااله شهرام ناظری سلامت باشه و یه شب سه تایی به این کنسرت زیبا بریم. ...
17 تير 1392